دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین است و 217 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). نام محلی کنار جادۀ تهران و قزوین در 138600 گزی تهران میان قزوین و شریف آباد. (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین است و 217 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). نام محلی کنار جادۀ تهران و قزوین در 138600 گزی تهران میان قزوین و شریف آباد. (یادداشت مؤلف)
مرکّب از: بید + ستان، جای انبوه از درخت بید. (ناظم الاطباء)، بیدزار. جایی که درخت بید بسیار باشد. از قبیل سروستان و نخلستان. (از آنندراج)، مخلفه. (یادداشت مؤلف) : ز چوگان گشته بیدستان همه راه زمین زآن بید صندل سوده بر ماه. نظامی
مُرَکَّب اَز: بید + ستان، جای انبوه از درخت بید. (ناظم الاطباء)، بیدزار. جایی که درخت بید بسیار باشد. از قبیل سروستان و نخلستان. (از آنندراج)، مخلفه. (یادداشت مؤلف) : ز چوگان گشته بیدستان همه راه زمین زآن بید صندل سوده بر ماه. نظامی
جانوران دوکفه ای. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به بی سر شود، با شکیبائی. بدون عجله. بی تعجیل: صبر آرد آرزورا بی شتاب صبرکن واﷲ اعلم بالصواب. مولوی. و رجوع به شتاب شود
جانوران دوکفه ای. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به بی سر شود، با شکیبائی. بدون عجله. بی تعجیل: صبر آرد آرزورا بی شتاب صبرکن واﷲ اعلم بالصواب. مولوی. و رجوع به شتاب شود
که پستانی چون میش دارد. که مانند میش است پستان او، نام نوعی انگور (در تداول مردم قزوین). (یادداشت مؤلف). نوعی انگور که حبه اش شبیه پستان میش است و از این رو آن نام گرفته و در خلخال آن را ’اینک امجگی’ یعنی ’گاوپستان’ یا ’پستان گاو’ نامند
که پستانی چون میش دارد. که مانند میش است پستان او، نام نوعی انگور (در تداول مردم قزوین). (یادداشت مؤلف). نوعی انگور که حبه اش شبیه پستان میش است و از این رو آن نام گرفته و در خلخال آن را ’اینک امجگی’ یعنی ’گاوپستان’ یا ’پستان گاو’ نامند
باج گیرنده. عشار. ساعی. (دستوراللغه) : باج ستان ملوک تاج ده انبیا کز در او یافت عقل خط امان از عقاب. خاقانی. واو بخوبی ز روم باج ستان بنکوئی ز چین خراج ستان. نظامی
باج گیرنده. عشار. ساعی. (دستوراللغه) : باج ستان ملوک تاج ده انبیا کز در او یافت عقل خط امان از عقاب. خاقانی. واو بخوبی ز روم باج ستان بنکوئی ز چین خراج ستان. نظامی